جدول جو
جدول جو

معنی خفت روح - جستجوی لغت در جدول جو

خفت روح
(خِفْ فَ تِ)
سبکی روح. صفای باطن. پاکی روح: و چون شاخ شبابش در نیکونامی نامی شد... بکمال فضل و ادب و شمول کیاست و هنر و خفت روح و حلاوت حرکات... بر چشم و دل وزراء ملک و اکابر عصر...محبوب و شیرین شد. (المضاف الی بدایع الازمان ص 2)
لغت نامه دهخدا
خفت روح
سبکی روح، صفای باطن
تصویری از خفت روح
تصویر خفت روح
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(خُ تَ / تِ رَ)
عمل در خواب راه رفتن. راه روی در خواب که بر اثر بیماری حاصل میشود، بیماری ای که بر اثر آن صاحب این بیماری در خواب راه می رود
لغت نامه دهخدا
(پَ / پِ زَ دَ / دِ)
آنکه در خواب راه رود. بیماری است که مبتلا بدان در خواب راه می رود بدون آنکه بیدار شود
لغت نامه دهخدا
(خَ عِ)
جان خود بجسم دیگری انداختن این عملی است جوکیان را و خلع بدن مرادف آنست. (آنندراج) (غیاث اللغات)
لغت نامه دهخدا
(هََ لَ / لُو)
هفت زمین. هفت طبقۀ خاک:
نقش این هفت لوح چارسرشت
زابتدا جز یکی قلم ننبشت.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(هََ)
هفت قسمت و هفت ولایت روس. در آن زمان روس به هفت ولایت و هفت قسمت تقسیم می شده که نام چهار قسمت آن چنین است: برطاس، آلان، خزران و ایو. (از حاشیۀ شرفنامۀ نظامی چ وحید دستگردی ص 431) :
یکی لشکر انگیخت از هفت روس
به کردار هرهفت کرده عروس.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(هََ)
هفت آب. نام قدیم پنجاب است. (از مزدیسنا و تأثیر آن در ادبیات پارسی تألیف معین ص 25) :
بکن شادم از شادی این سرود
مگر بگذرم زآب این هفت رود.
نظامی.
چو هندوی شب زین رواق کبود
رسن بست بر فرضۀ هفت رود.
نظامی
لغت نامه دهخدا
تصویری از هفت روی
تصویر هفت روی
آنچه که دارای هفت جانب باشد: (اسطرباب هفت روی)
فرهنگ لغت هوشیار
ایام هفته. یا هفت روزنحس. ازماه قمری (عربی) هفت روز رانحس دانند وبکاری مهم دست نمی زنند. شاعری گفته است: (هفت روز نحس باشد هرمهی کن حذر ازوی نیابی هیچ رنج سه وپنج وسیزده باشانزده بیست ویک با بیست وچاروبیست وپنج)
فرهنگ لغت هوشیار